اپسیلون

مطالب آموزشی-نمونه سوال-نرم افزار آموزشی و ...

اپسیلون

مطالب آموزشی-نمونه سوال-نرم افزار آموزشی و ...

به بهانه ی زادروز سعدی

به‌جهان خرم از آنم، که جهان خرم از اوست

عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست

به غنیمت شمر ای دوست، دم عیسی صبح

تا دل مرده مگر زنده کنی، کاین دم از اوست

نه فلک راست مسلم، نه ملک را حاصل

آنچه در سرّ سویدای بنی‌آدم از اوست

به حلاوت بخورم زهر، که شاهد ساقیست

به ارادت ببرم زخم، که درمان هم از اوست

زخم خونینم اگر به نشود، به باشد

خنک آن زخم، که هر لحظه مرا مرهم از اوست

غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟

ساقیا، باده بده شادی آن، کاین غم از اوست

پادشاهی و گدایی، بر ما یکسان است

چو بر این در، همه را پشت عبادت خم از اوست

سعدیا، گر بکَند سیل فنا خانه ی عمر

دل قوی دار، که بنیاد بقا محکم از اوست 

 

تن آدمی شریفست به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بینی

چه میان نقش دیوار و میان آدمیت

خور و خواب و خشم و شهوت شغبست و جهل و ظلمت

حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد

که همین سخن بگوید به زبان آدمیت

مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی

که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ 

 

شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد             تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت            به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد
ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت          که محب صادق آنست که پاکباز باشد
به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن              که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد